مراقب جریان بدلی باشیم
1. همواره در طول تاریخ، دو جریان حق و باطل به موازات یکدیگر حرکت کرده، گاهی حق بر باطل پیروز گشته و گاه باطل بر حق چیره میشده است. در این مصاف، پیامبران، امامان معصوم(ع) و علمای مجاهد و نستوه که به منزله پیامبران بنیاسرائیل بلکه افضل از آنها هستند، جبههِ حق را نمایندگی و در این راه، سختیهای فراوانی را تحمل کرده، تا مرز شهادت در راه خدا پیش رفتهاند؛ از سوی دیگر طاغوتها و همدستان آنها، منحرفان و دنیاپرستان، پیشگام جریان باطل بوده و برای نابودی جریان حق کمر همت بستهاند.
2. استراتژی جریان باطل همواره اینگونه است که قبل از فراگیری گفتمان جریان حق، بهصورت سختافزاری با آن روبهرو شده، با جنگ و خونریزی درصدد نابودی آن برمی آید ولی هنگام حاکمیت جریان حق، از برخورد مستقیم فیزیکی دست کشیده به صورت نرمافزاری به مصاف با حق حاضر میشود! برای مثال، زمانی که هنوز پیامبر(ص) بر سرزمین مکه و منطقه جزیرةالعرب کاملاً حاکم نشده بود، ابوسفیان و همدستانش بارها با جنگهای متعدد و توطئههای مختلف برای از میان برداشتن پیامبر(ص) و یارانش همصدا شدند؛ ولی هنگامیکه مکه فتح شد و مسلمانان قدرت گرفتند، ابوسفیان و حامیانش نیز به حسب ظاهر مسلمان شدند و در قالب دیگری به مبارزه با پیامبر(ص) پرداختند.
3. تردیدی نیست که دشمنان برای از میان برداشتن دین حق، با شعار دینخواهی و با روشها و ابزار دینی و مذهبی وارد میشوند. بهعنوان نمونه، مخالفان اسلام و پیامبر(ص) در مدینه در مقابل مسجدالنبی(ص) مسجدی ساختند تا از آن پایگاه برای مقابله با مسجد تقوی و جریان حق، بهرهگیرند. این مسجد از سوی خداوند عزوجل، «ضرار» نام گرفت و از پیامبر(ص) خواسته شد که آنرا تخریب کند. پس از پیامبر (ص) نیز علی(ع) ،امام حق راکسانی خانهنشین کردند که از یک طرف شعار دین و ارزشها داده، خود را از همراهان پیامبر(ص) معرفی میکردند و از سوی دیگر به برخی روشها و منشهای حضرت مثل زهد و سادهزیستی و پایبندی به اصول، تظاهر میکردند. بهراستی مگر خوارج نهروان با همین استراتژی، علی(ع) را که اسوهِ تقوی و عدالت و زهد و سادهزیستی بود به مصافش نرفتند؟! و آیا جز این بود که حادثه آفرینان عاشورا با نام دین و با شعار «یا خیلا... ارکبی و بالجنة ابشری») آن هم پس از اقامه نمازظهر به جماعت! امام معصوم حسین بن علی(ع) را با بدترین وجه سر بریدند و به یکدیگر تبریک نیز گفتند؟! و آیا چنین نبود که بنیعباس با همین استراتژی و ابزار، امامان(ع) را یکی پس از دیگری از صحنه سیاست کنار گذاشته، تحت سختترین شرایط و شکنجههای فراوان به شهادت رساندند؛ تاریخ صحبتهای دروغین مأمون به ساحت مقدس علیبنموسیالرضا(ع) و تعابیری از قبیل اینکه «من به امام عشق میورزم» را فراموش نمیکند.
4. بهرغم فشارهای سنگین و سختیهای فراوان، گفتمان مکتب تشیع شکل گرفت و توسعه یافت. براساس همان استراتژی، دشمنان با گروهسازیهای حسابشده در پوشش دین، در تلاش بوده و هستند که دین ناب را از صحنه خارج کنند. گروههایی مانند وهابیت، بهائیت، صوفیه، شیخیه، و... در همین راستا طراحی شده و میشوند. این نوع فرقهسازی امروز در غرب بهمراتب بیشتر از شرق در حال تأسیس است.
5. با تحقق انقلاب اسلامی و حاکمیت گفتمان امام(ره) و شتاب در صدور این فرهنگ به جهان، غربیها بهویژه آمریکا، با تأسیس طالبان و به حاکمیت رساندن آنها کوشیدند تا اسلام را در جهان، بدنام و از اقبال جوانان به اسلام ناب محمدی (ص) جلوگیری کنند؛ اما طولی نکشید که دستان شوم آمریکا از پشت پرده آن ها بیرون آمد و چهره واقعیشان برملا شد.
6. این استراتژی به اندازهای پر جاذبه است که سیاستمداران آمریکایی نیز این روزها با انتخاب اوباما در داخل کشورشان به آن روی آورده اند. آنها فهمیدهاند که دیگر گفتمان جنگطلبی و ارعاب و فشار در جهان، ثمربخش نیست. از اینرو با ادبیاتی سخن میگویند که چندان با گفتمان امام(ره) و انقلاب سر تعارض نداشته باشد. سیاستمداران کاخ سفید باتوجه به این نکته بر شخصیتی متمرکز شدند که تا حدودی بتواند با این ادبیات سخن بگوید و جامعه بشری نیز بتواند آنرا باور کند. چرا که دیگر برای گفتمان بوش دردنیا پذیرش وجود ندارد. اوباما با شعار «تغییر»، حمایت از محرومان را در سرلوحه کار خویش قرار دارد تا با این ادبیات به جنگ گفتمان ارزشی و مردم مداری برود! او در ترکیه قبل از آغاز سخنرانی به ساعت خودش نگاهی کرد و گفت: «نیم ساعت به اذان ظهر بیشتر فرصت نداریم باید طوری صحبت کنیم که تا اذان ختم شود»(آفتاب یزد، 19/1/88، ص11) وی در سخنرانی دیگری در پارلمان ترکیه اظهار داشت: ما بهدنبال اصل احترام به منافع متقابل و مشترک با جهان اسلام هستیم و دیدگاههای مشترک را بین طرفین جستوجو میکنیم. من از دین اسلام که طی قرنها در تکوین جهان مشارکت داشته، بسیار تقدیر میکنم. آمریکا هرگز با جهان اسلام در جنگ نیست و ما شرکای جهان اسلام محسوب میشویم.(همان)
خانم کریستین امانپور طی یادداشتی دربارهِ ضرورت اتخاذ چنین موضعی از سوی اوباما مینویسد: «آمریکا در مواجهه با جهان اسلام راهی تازه در پیش گرفته که بر احترام دوطرفه بنا شده و الگوی کهنهای که روابط ایالات متحده با دیگران را در جنگ علیه ترور تشکل میداد جای خودش را به سیاست عملگرایانه استراتژیک داده است تا بتوانیم با بزرگترین چالشهای جهانی دوران معاصر روبهرو شویم. اوضاع عوض شده است.»
وی در ادامه مینویسد: «وقتی اوباما در فرانسه در پاسخ به دانشجویان گفت زندان گوانتاما را میبندد و آمریکا دیگر شکنجه نخواهد کرد، با تشویق دانشجویان روبهرو شد و در جمهوری چک برای شنیدن سخنرانی هستهایاش هزاران نفر برایش کف زدهاند.»(اعتماد ملی، 19/1/88، ص5) البته اوباما در عمل، نسبت به دولت بوش تفاوتی نکرده است. در افغانستان و عراق و فلسطین آدم میکشد، از رژیم غاصب صهیونیستی حمایت و تحریم ایران را تمدید میکند؛ ولی در برخورد با مسلمانان و جهان اسلام از چنین ادبیاتی بهره میگیرد، نه از ادبیات بوش که میگفت بهدنبال ایجاد جنگهای صلیبی و خشکاندن ریشه مسلمانان و... هستیم.
7. در داخل کشور ما نیز طی چهار سال گذشته و با روی کارآمدن دکتر احمدینژاد، گفتمان به اصطلاح «اصلاحطلبی» جای خود را به گفتمان" امام و انقلاب" داده و به تعبیر مقام معظم رهبری، گفتمان امام و انقلاب احیاشده است. در این شرایط که حتی ادبیات آمریکاییها هم عوض شده، معلوم است که شاخصهای گفتمان اصلاحطلبی دیگر جاذبهای ندارد شعارهای جامعه مدنی، توسعه سیاسی، سازش با آمریکا و... رنگباخته، جای خودش را به عدالتطلبی، ایستادگی و مقاومت در برابر دشمن، ارزشهای دفاع مقدس و... داده است. طبیعی است که سیاستمداران کهنهکار احزاب کارگزاران، مشارکت، سازمان مجاهدین، گروهک منحله نهضت آزادی و... با ارزیابی اوضاع بهخوبی درک کنند که برای حضور در عرصه انتخابات باید از گزینهای که نماد تفکر اصلاح طلبی است،گذشت و شخصیتی را وارد میدان کرد که کم و بیش رنگ و بوی گفتمان انقلاب و امام(ره) بدهد گر چه دل در گروی همان گفتمان اصلاح طلبی دارد. و در این شرایط جز از این طریق نمیتوان به مصاف احمدینژاد رفت.
منبع:http://ravanbakhsh.blogfa.com/post-153.aspx