سفارش تبلیغ
صبا ویژن

باقر نیوز


قرآن
نهج البلاغه
صحیفه سجادیّه
دفتر حفظ و نشر
دفتر مقام معظم رهبری
قوه قضائیه
شورای نگهبان
مجلس شورای اسلامی
ریاست جمهوری
بلاگفا
ایرنیک
مشخصات دامنه ها
قاسم روانبخش
کیهان
پرتو سخن
طنز دکتر سلام
قانون اساسی
وبلاگ اصولگرا
چمیل ایران
خبرگزاری فارس
بی باک
رجانیوز
یزد رسا
یزد امروز
یزد فردا
بسیج پیشکسوتان
ساعت و تقویم
خبرگزاری تقریب
یزد بانو
سردار خیبر
آثار آیت الله مصباح یزدی
گوگل
پارسی جو
کلوپ
فیس نما
سایت پیوندها
اظهار نامه مالیات بر ارزش افزوده
فتن
سمن
توفان
گلچینه
تامین اجتماعی نیروهای مسلح
لیست بیمه
فیش حقوق
سایت محمد صالح جوکار
وطن امروز
تریبون
مرابطون
فیروزی
راز قطعنامه
نهم دی
شبکه اصلاع رسانی دانا
افسران جوان
یزد آوا
خوانده شده ها
اطلاع رسانی پرونده قضایی
برج نیوز
میبد ما
نشریه خط حزب الله
صراط نیوز
عصر سیاست
خبرگزاری تسنیم
وبسایت کریمی قدوسی
ثبت نام زائران پیاده اربعین
نسیم آنلاین
تقویم نجومی
مسافت یاب
نتایج آزمون فنی حرفه ای
سید ابراهیم رئیسی
پیشگامان
صدا و سیما
سازمان امور مالیاتی
بنیاد ملی نخبگان
ثبت اختراع
راه راستی گفتگو با...
پارس دهملا
ایتا
ایران معاصر
بانک جامع اطلاعاتی صهیونیسم
سینما مارکت
ایتا
بازتاب برنا
مرکز مالکیت معنوی
سامانه ثنا
سامانه بام بانک ملی
آی آر 24
میل فا
مشرق نیوز

     سالگرد دفاع مقدس در سال 1361 یا 1362 بود که مراسمی در خلدبرین یزد گرفته شد و نیروهای مسلح و بسیجی ها رژه رفتند طبق معمول از قبل مقداری مواد محترقه آماده کرده بودم و در جلوی جایگاه زیر پای رژه روندگان بر روی پرچم شیطان بزرگ امریکا منفجر می شد. مراسم که تمام شد به محل سپاه یزد آمدم دیدم حرزاده و بندگار سایه در کنار دیوار نشسته اند. بندگار از دور گفت اوه اصغر ترقه اومد! من هم که تعدادی دیگر از ترقه ها داخل جیبم بود برای پاسخگویی نزدشان رفتم و یک عدد آنرا که در کاغذ زرورقی بود نزدیکشان انداختم که منفجر نشد. حرزاده که نزدیکش بود تلنگ خود را جمع کرد تا آنرا از آنجا دور کند همینطور که تلنگش را رها نمود و به کاغذ زرورقی زد بلافاصله سر انگشتش منفجر و صدایش محوطه سپاه را در برگرفت. حرزاده که مقداری از این انفجار یکه خورده بود متوجه شد که به هر چیزی نباید تلنگ زد.  


ارسال شده در توسط باقر نیوز