در مالکیه سوسنگرد که بودیم (بهمن 59) چند روز پس از اینکه از آوردن گله ای از گاوها در منطقه ساریه موفق نشدیم تصمیم گرفتیم گله ای از گاوها که در اطراف مالکیه هستند را از پل روی کانل انتقال آب عبور دهیم تا برای بردنشان به سوسنگرد مشکلی نباشد. من با برادر ابویی راه افتادیم و این گاوها که در شرق جاده مالکیه بودند را به طرف جاده و پل هدایت کردیم. بی زبانها ابتدا گوش به حرف داده و به سمتی که ما می خواستیم رفتند ولی نزدیک پل که باید از آن عبور می کردند یا نمی فهمیدند چه باید بکنند یا می ترسیدند از یک پل آهنی کوچک عبور کنند.. در این موقعیت حساس که زحمات یک ساعته ما داشت به ثمر می رسید دشمن بعثی متوجه این قضیه شده بود و شروع به پرتاب توپ به سمت گاوها و ما نمود که اینها هم بیشتر رم کردند و دیدیم نمی توانیم در این وضعیت آنها را کنترل کنیم و ممکن است خودمان هم آسیبی ببینیم لذا گاوها را رها کرده و به مالکیه بازگشتیم.