چند کلمه حرف حساب در مورد تورم و گرانی
این روزها گرانی و تورم موضوعی است که نقل محفل ها شده و اظهار نظرهای کارشناسی و غیر کارشناسی با گرایش سیاسی و بدون گرایش سیاسی مطرح می شود. اما آنچه مسلم است تورم واقعیتی است که هر از چند گاه دامن مردم و دولتها را می گیرد. و این چیزی نیست که مربوط به این زمان باشد و از گذشته های دور و نزدیک بعضی از کالاها به دلایلی رشد جهشی داشته. شاهد مثال افزایش بی سابقه قیمت قند و شکر حدود 104 سال پیش به واسطه جنگ روس و ژاپن- جنگ جهانی اول و دوم که موجب قحطی و افزایش شدید قیمتها در ایران شد. و تا پنجاه سال پیش افرادی به یاد دارند که عده ای برای رفع نیاز خود لانه مورچگان را نیز برای دستیابی به اندکی گندم خراب می کردند. .
قبل از انقلاب اسلامی که به دوران ارزانی معروف هست یادمان نرفته که اکثراْ چوب قد به دست به قصابی می رفتند و کمتر کسی می توانست نیم کیلو گوشت به خانه ببرد و بر سر چربی بیشتر گرفتن هم دعوا می شد و در اواخر هم که اوضاع بهتر شده بود آن گوشتهای مردار متعفن کفنی که از زمان ذبح غیر شرعی آن 2 سال گذشته را باید می خریدیم و گوشت گوسفند گرم نایاب شده بود!!؟
با پیروزی انقلاب اسلامی ایران استکبار جهانی و عوامل داخلی اش تلاش داشته و دارند که از طریق اقتصادی جمهوری اسلامی ایران را به چالش بکشانند و همان ابتدا دیدیم که گروهکهای مدافع خلق ایران!! خرمنهای گندم را به آتش کشیده و یا ارزاق عمومی را با پولهای خارجی به صورت انبوه خریداری و معدوم می کردند!!؟ بنا به نقل، آن زمان شهید بهشتی آن مجاهد فرهیخته موضوع جلسه 7تیر1360 را مقابله با تورمی تعیین کرده بودند که جامعه هنوز هیچ احساسی از آن نداشت. منافقین در جهت خدمت به استکبار جهانی با انفجار مهیب در آن جلسه، بهترین نخبگان ملت را به خاک و خون کشیدند .
البته کارشناسان اقتصادی تورم یک رقمی را برای اقتصاد لازم دانسته و اگر نباشد رکود اقتصادی به دنبال داشته که مشکلش کمتر از تورم نیست. ولی تورم دو رقمی ایجاد مشکل می نماید بخصوص که اگر از 30 درصد فراتر رود، کنترلش بسیار مشکل می شود. نمونه اش را در دولت سازندگی داشتیم که تورم از یک رقمی به مرز 50 درصد هم رسید!! ولی مجدداْ و بخصوص در دولت فعلی سیر نزولی داشت و اراده این دولت بر این بود و هست تا تورم را یک رقمی نماید. اما در سال جاری به واسطه عواملی که جای بسی حرف و حدیث دارد تورم به مرز 20 درصد نزدیک شده است. در این وضعیت که بعضی از کالاها همچون غلات و آهن متاثر از قیمتهای جهانی جهش داشته، بطوریکه امروز کشور عربستان که سالیان دراز قیمتها را ثابت نگه داشته بود مجبور به افزایش قیمتها تا 3 برابر هم شده است!! در این اوضاع عده ای با سوء استفاده، اغراض سیاسی خود را دنبال نموده و با سیاه نمایی و جنگ روانی ، واقعیتهای جهانی همچون افزایش قیمت نفت - افزایش بی سابقه قیمت غلات و عوامل مافیای داخلی را نیز پوشانده و همه تقصیرها را به گردن دولتی می اندازند که توانسته با امکانات محدود از ورود موج گرانی جهانی به کشور جلوگیری نماید.
اگر همین افزایش قیمت نفت را که امروز چماقی بر سر دولت شده را بررسی کنیم واقعیت مقداری روشن می شود. براستی آیا افزایش قیمت نفت برای دولت اثر مثبت دارد یا منفی؟ بدیهی است که با گران شدن نفت، بلافاصله قیمت های جهانی هم در اکثر کالاها افزایش یافته و دولت به عنوان بزرگترین خریدار اقلام خارجی و داخلی باید آنها را نیز گرانتر بخرد!! این در حالی است که با بالا رفتن قیمت نفت، بودجه تخصیصی از طرف مجلس شورای اسلامی به دولت هیچ افزایشی نمی یابد!! و در آمد های مازاد از قیمت نفت باید در صندوق ذخیره ارزی واریز گردد و دولت حق برداشت از این صندوق را به هیچوجه ندارد. مگر اینکه مجلس شورای اسلامی برای مواردی خاص میزان برداشت را در طول سال مشخص کند. در این زمینه مجلس هفتم به لایحه دولت در خصوص برداشت از صندوق ذخیره ارزی برای افزایش ورود غلات (با توجه به خشکسالی و ...) و حتی جبران خسارتهای خشکسالی موافقت نکرد!!؟
با این حساب آیا درست است دولت را که از ناحیه افزایش قیمت نفت خود نیز تحت فشار قیمتهای جهانی و به تبع آن داخلی است و بودجه تخصیصی به وی هم کافی نیست را مورد سرزنش قرار دهیم؟!! آقایانی که نفت 10دلار دولت گذشته و 100 دلار امروز را چماق کرده و بر سر این دولت می کوبند پاسخ دهند آیا قیمتهای جهانی هم ثابت مانده یا مانند نفت افزایش یافته است؟ اتفاقاْ به قول هواداران دولت گذشته، نفت در مجلس آن زمان 16 دلار بسته شد و قیمتها بر اساس 16 دلار محاسبه گردید. اما نفت به 10 دلار تنزل کرد. در پی این رخداد قیمتهای جهانی هم کاهش یافت، ولی آن زمان سقف بودجه دولت هیچ کاهش نیافت. فلذا قدرت خرید دولت هم به واسطه کاهش قیمتها بالاتر رفت!! ولی مشکلی که ایجاد شد این بود که مازاد درآمدهای نفتی کمتر به صندوق ذخیره ارزی رفت و تعهدات مالی ایران به کشورهای خارجی به تعویق افتاد و یا به عهده دولت بعدی آمد.
اما در حال حاضر که نفت به قیمت فرض کنید 50 دلار در مجلس بسته شده و الآن که به 100 دلار یا بیشتر رسیده چه اتفاقی افتاده؟ اتفاق اول اینکه بلافاصله قیمتهای جهانی بالاتر رفته و دولت برای خریدهای خود محتاج دلار بیشتری است و اتفاق دوم هم این است که تا کنون مجلس اجازه نداده که دولت دلاری بیشتر از آنچه برایش مشخص شده برداشت نماید. لذا فرق بین این زمان و دولت گذشته این است که: آن موقع اکثر در آمد نفتی نصیب دولت می شد و آنچنان چیزی برای صندوق ذخیره ارزی باقی نمی ماند، ولی الآن اکثر درآمدهای نفتی به صندوق ذخیره ارزی می رود و به دست دولت همان سهم مشخص می رسد. فلذا با توجه به افزایش قیمتهای جهانی قدرت خرید دولت هم به مراتب کاهش یافته!! این وضع را اگر با پدیده بی سابقه خشکسالی و جنگ روانی دشمنان و عوامل داخلی شان مبنی بر ایجاد گرانی های کاذب و ساختگی به جهت رسیدن به اهداف حزبی، و زود باوری عده ای که شایعات را قوت می بخشند، (شایعات سازمانی گذشته چون کمبود ساختگی نمک، با ادعای بمباران کوههای نمک یزد توسط صدام (1360) !!؟ که شهید صدوقی در برابر این گونه شایعات موضعگیری میکردند و امروز برای چای و قند و...) متوجه می شویم دولت در چه شرایطی کشور را اداره می نماید. و نفت100 دلار و بیشتر نه اینکه مشکلی را حل نکرده بلکه بر مشکلات افزوده است و این مجلسیان هستند که (بدور از حب و بغض های حزبی و گروهی،) باید فکر و ذکر خود را متوجه این کنند که این دلارهای مازاد نفتی را چگونه وارد چرخه اقتصاد کنند که نیازها رفع و کاهش تورم را نیز به دنبال داشته باشد. و این نسخه که فعلاْ این دلارها در بانکهای خارجی بخوابد تا تورم بیشتر نشود شایسته نمایندگان و نخبگان ملت نیست. و مردم هم اگر به سیره بزرگان خود عمل نمایند و بیش از نیاز خود خرید نکنند، تیر دشمنانشان به سنگ خواهد خورد.