یک طرح آبکی برای خاتمه جنگ
چند تن از برادران ارتشی که معلوم نشد برای چه کاری به مالکیه آمده بودند (اسفند 59) با هم برخورد داشتیم. متوجه شدیم که آنها جزء نیروهایی هستند که در عملیات آزادسازی هویزه تانکهای خود را به دستور بنی صدر خائن رها کرده و عقب نشینی نمودند و این حرکت باعث شد تا گردان شهید اعلم الهدی در 16 دی 59 توسط عراقی ها در منطقه هویزه محاصره و قتل عام شوند. من به آن آقایی که فرمانده تانک بود گفتم چرا شما تانکهای سالم را رها کرده و بدون تانک عقب نشینی کردید؟ تا هشتاد تانک چیفتن سالم به دست دشمن بیافتد!!؟ چرا حد اقل یک نارنجک داخلش نیانداخته و منهدمش نکردید؟ وی گفت می بینی، من با این توپچی برای اینکه تانکمان را از موشکهای دشمن در امان بداریم گونی برداشتیم و رفتیم جلوی تانک گرفتیم!! هر چه موشک می آمد با گونی آنرا رد می کردیم تا به تانک نخورد!! و هنگامی که گونی مان پاره شد مجبور شدیم عقب نشینی یکنیم!! این توجیه مسخره وی که نتوانست ما را قانع کند بلافاصله گفت: حالا می بینی باید چکار کنیم؟ گفتیم چکار باید کرد؟ گفت : ما باید به هر صورتی هست جنگ را متوقف کنیم و در کنارش روابطمان را با انگلستان گرم کنیم و آن قرارداد دو هزار تانک چیفتن را که توسط دولت موقت لغو شده را زنده نمائیم و این تانکها را به ایران بیاوریم و خدمه مورد نیاز آن را آموزش دهیم. آنوقت بزنیم بریم تا بغداد!! ما که از طرح آبکی وی خنده مان گرفته بود به خود گفتیم این دو هزار تانک را به امثال شماها هم بدهند می روید سالم تحویل دشمن می دهید و بر می گردید. حقیقتاً این برادر معنی و مفهوم ایمان را درک نمی کرد او تصور اینکه یک بسیجی دست خالی همچون شهید حسین فهمیده به مراتب کارآیی اش از یک تانک چیفتن با خدمه کم ایمان بیشتر است را نمی فهمید. او متأثر از القائات بنی صدر خائن بود که به نقش ایمان اعتقادی نداشت و در صدد این بود که زمینه تسلیم شدن در برابر دشمن مهیا شود.